بسم هو

  • ۰
  • ۰


دعاهام برا سال جدید:

اولین دعام رو نمیگم!

سلامتی و عاقبت به خیری پدر و مادر هممون

تسهیل ازدواج جوانان (که خ خ مهمه)

روزی حلال برا هممون

رفتن آقا زاده ها مثل بقیه بچه ها به سربازی!

آدم شدن مسئولا و گوش دادن به حرف رهبری

مسئولین گردن کلفت و.... عین رهبر برا مردم ارزش قائل شن

تخته شدن در این کارخانه های ماشین سازی مزخرف ما که باعث کشته شدن این همه آدم تو خیابون ها میشن (این همه شیعه تو خیابون ها کشته میشن آمارمون از کشته های عراقم بیشتره!)

یه کم مهربون تر بودن، با انصاف تر بودن و بهتر تا کردن هممون با همدیگه تو جامعه

با حیا شدن خانما و با غیرت شدن آقایون


دعاهای ساده ایست اما...

فراموشش هم نکرده ام!، دعای شما چیه؟ 



۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۳۶
من؟ تو؟

پریشان شده ام از این عبور شتابزده ی زمان...


من؟ تو؟

دل آدم چه گــرم می شود گاهی...
به یک دلخـوشی کوچک،
به یک احــوال پرسی ساده،
به یک دلداری کوتاه،
به یک تکان ِ ســـر...
که یعــنی تو را مــــی فهمم!
به یک گوش دادن خالی...
بدون داوری!
به یک همـــراهی کوچک،
حتــــی به یک همراهی ممتـد ِ آرام!
به یک پــرسش کوتاه...
روزگارت چگــونه است؟!
به یک دعـــوت کوچک به صــرف یک فنجان چای،
به یک وقت گذاشتن بــرای تو،
به شنیدن یک " من کنارت هستم " ،
به یک هدیه ی بی مناسبت،
به یک " دوستت دارمِ " بی دلیل !
به یک غافلگیری،
به یک خــوشحال کردن کوچک،
به یک نگاه،
به یک شاخه گل!
دل آدم ...
گاهــــــی چه شاد است ؛
به یک فهمیده شدن ِ درست!
به یک لبخـند!
به یک سلام!
به یک تعریف،
به یک تایید،
به یک تبــریک!
به ...
به همین چیزهای کــوچک!
و ما
چه بی رحــمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم دریغ می کنیم و تمام محبت و دوست داشتنمان را گذاشته ایم کنار ...
تا به یک باره
همــــــــه ی آن ها را
پس از مـــرگ، نثار هم کنیم!

من؟ تو؟

امام به ما آموخت که انتظار در مبارزه است!

سیدشهیدان اهل قلم

من؟ تو؟

"در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت ، خیانت به پیامبر اکرم (ص) و امام زمان(عج) و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداکاری بکند"

شهید حسن باقری

من؟ تو؟

میدونم آخرش روزی

به حکم تو رها میشم

به داد من برس وقتی 

که محبوس الدعا میشم...

من؟ تو؟

اگر طرز سخن گفتنی در زبان بشر بود

و اگر شیوه ای برای بیدار کردن مردم، آگاه کردن ذهنها، مبارزه با بدیها، کجیها، دروغها

و همچنین برای آماده کردن روحهای مستعد و داوطلب حق و دفاع از ارزشهای انسانی

و برای نگهداری و نگهبانی از روح و حقیقت اسلام امکان میداشت

و راههایی ملایم تر، صلح جویانه تر، مصلحت آمیزتر، عاقلانه تر، بی دردسرتر،هوشیارانه تر می بود

واگر کلمات و تعبیراتی در زبان بشر وجود داشت که "حق" را بگوید و اما کسانی که با حق سر سازش ندارند از آن نرنجند!


بی شک مردی که خداوند سخن است و کلمات، همچون مومی در زیر پنجه ی قدرت ناطقه او رام اند توانسته بود تعبیرات را، لحن گفتن را و سبک نوشتن را آن چنان انتخاب کند که چنان عواقبی نداشته باشد...


مگر میتوان هم با رژیم معاویه نساخت و شریک جرم نگشت و هم به صفین کشیده نشد!

مگر میشود هم رویه شیخین را قبول نکرد و هم عبدالرحمن بن عوف عثمان را کنار زند و با علی بیعت کند و در شوری شکست نخورد! 

مگر میشود صلای بیداری و آگاهی در داد و خوابگران و خواب گرایان شر برنینگیزند!

مگر میتوان بحث طهارت کرد اما از نجس حرف نزد!

دکتر شریعتی- کتاب علی (ع)- ص 138-141

من؟ تو؟

گاهی وقت ها پرم از خالی!

و این تاوان

بدون تو زندگی کردن است!


غم جمع شده به دلم، شما نمیدانید

از روی خود خجلم، شما نمیدانید...

من؟ تو؟

اگر انقلاب ما خدایی نبود، دشمن با ما کاری نداشت...

  • ۹۵/۰۴/۰۶
  • کامران کامران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی